کتابی عاشقانه از زندگی یک دختر جوان
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۱۰۴۰۸
همشهری آنلاین- گروه فرهنگی: ایام تعطیلات نوروزی در کنار برنامههای ویژه این ایام که بیشتر در دید و بازدید و مسافرت میگذرد، اوقات فراغتی را هم برای بسیاری فراهم میکند که یکی از گزینههای مناسب برای پر کردن بهینه این وقتهای آزاد در تعطیلات نوروزی، مطالعه است. یکی از کتاب پیشنهادی برای معالعه در این ایام، کتاب «نهمین روز از ماه نوامبر»، رمانی عاشقانه و برنده جایزه نقد کتاب رمانتیک تایمز از کالین هوور، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در بخشی از کتاب نهمین روز از ماه نوامبر میخوانیم: «دست چپم را بالا میآورم و جای زخمهایم را لمس میکنم که از سمت چپ صورتم، از بالای فکم شروع میشوند، تا پایین گردنم ادامه پیدا میکنند و زیر یقهی لباسم ناپدید میشوند، اما زیر لباسم تا انتهای سمت چپ بالاتنهام خطی امتداد دارد که تا زیر کمرم میرسد. انگشتانم را روی قسمتهایی از پوستم میکشم که اکنون شبیه چرم چروکیده است. این جای زخمها همواره به من یادآوری میکنند که آتشسوزی واقعی بوده و کابوسی نبوده که با گرفتن نیشگونی از دستم بتوانم از آن بیدار شوم. چند ماه پس از آتشسوزی، همهجای تنم باندپیچی شده بود و بیشتر جاهای بدنم را نمیتوانستم لمس کنم. حالا که سوختگیها درمان شدهاند و فقط جای زخمها باقی مانده است، همواره با وسواس لمسشان میکنم. جای زخمهایم مانند مخملِ کشیدهشده است و لمسشان همانند ظاهرشان تنفرآور؛ اما راستش دوست دارم لمسشان کنم. بیشتر وقتها ناخودآگاه انگشتانم را روی گردن و بازویم بالا و پایین میبرم، طوری که گویی در حال خواندنِ خط بریل روی پوستم هستم، تا اینکه به خودم میآیم و دست نگه میدارم. نباید هیچیک از جنبههای اتفاقی را که باعث ازهمپاشیدگی زندگیام شد، دوست داشته باشم؛ حتی اگر زیر انگشتانم احساس خوبی به من بدهد. اما بحث ظاهرش جداست. انگار همهی نقاط ضعفم برای همهی دنیا به رنگ صورتی به نمایش درآمده باشد. هرچقدر هم که تلاش میکنم با موها و لباسم بپوشانمش، باز هم آنجاست؛ همواره آنجا خواهد بود و همواره اتفاقی را که سبب شد بهترین بخش وجودم از بین برود، یادآوری خواهد کرد.»
کد خبر 839805 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تعطیلات کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان نوروز کتابخانه، کتابخوانی، کتابداری کتاب - معرفی و نقدمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: تعطیلات نوروز کتابخانه کتابخوانی کتابداری کتاب معرفی و نقد جای زخم ها آتش سوزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۱۰۴۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»